عاشقانه های من و نی نی و باباش

نگرانی

الهی قربون تو نی نی نازم برم که هنوز نیومده حسابی من و بابایی رو نگران خودت کردی روز شنبه 30 بهمن  رفتم دکتر دکتر گفت که نی نی نازمون الان 6 هفته و 4 روز داره سونو شکمی کرد اما تو نی نی خوشمل من رو ندید کلی ترسیدم نزدیک بود بزنم زیر گریه اما بعدش سونو واژینال کرد گفت نی نی سالمه قلبشم داره می زنه آخ جون کلی ذوق کردم بابایی هم که بیرون منتظر بود حسابی دلواپس شده بودتا از اتاق آمدم بیرون  آمد پیشم گفت چی شد گفتم دکتر می گه نی نی سالمه اونم حسابی ذوق زده شد ما من یه خورده نگرانم چون دکتر صدای قلبت رو واسم نگذاشت حالا می خوام برم پیش یه دکتر دیگه تا نظر اونم بدونم عزیز مامان مواظب خودت باش من و بابا حسابی چشم انتظاریم &...
4 اسفند 1389

سفر به سرزمین عشق...........

دوم آذر ماه 89 من و همسرم لیاقت زیارت 6 امام معصوم را پیدا کردیم و عید غدیر امسال را در حرم حضرت علی(ع) بودیم ......چه روز ها وشب هایی بود لحظه به لحظه اش خاطره ای است فراموش نشدنی . ای کاش باز هم بتوانیم قدم بر خاک پاک کربلا بگذاریم در این سفر ما از خداوند خواستیم که به ما فرزندی صالح و سالم عطا کند که لطف خداوند و ائمه شامل حال ماشد و در 13 بهمن ما فهمیدیم که موجودی کوچک میهمان دل من شده است . از خداوند می خواهم که نظر لطفش را از ما و فرزندمان دریغ نفرماید.
1 اسفند 1389